با سلام
پس از ورود به وبلاگ (اگر با سرچ آمده اید) برای دیدن مطالب جدید تر، گزینه "صفحه اصلی" را بزنید.

1- ضرب المثل و کنایات محلی
2- شاعران و نویسندگان
3- فرهنگ و هنر
4- اشعار و ابیات
5- چیستانها
6- کتاب ها
موضوعات مرتبط: ضرب المثل و کنایات محلی ، سخنان بزرگان دشتستان ، غضنفرالسلطنه برازجانی ، شاعران و نویسندگان ، فرهنگ لغت برازجان ، تاکسی تلفنی ، فرهنگ و هنر
برچسبها: شهر برازجان , برازجان کجاست , شهرستان دشتستان , برازجان
فیلم گفتگو با روانشاد محمدجواد فخرائی، پژوهشگر تاریخ پس از ده سال برای اولین بار منتشر شد - کاری از ارسلان متوسلی![]()
جهت مشاهده فیلم، به روی عکس زیر کلیک کنید
موضوعات مرتبط: چهره ها ، فیلم ها
برچسبها: محمدجواد فخرائی , تاریخ دشتستان , دشتستان بزرگ , ارسلان متوسلی
خواستگاه پکورا pecura بانامهای مناطق دیگر/پیکورا ، پاکودا ، باکودی ، بهجی، بهاجیا، پورا وپوناکو وچوپ و... و به گفته بوشهری ها که برای مزاح می گویند غم پرون یا افاغنه گردکی، از شبه قاره هندوستان و ایالت گجرات یا گوجرات و ایالت مرکزی شهر گاندی نگرو شهر احمد آباد است ایالت گجرات ایالتی مهم برای ما ایرانیان به لحاظ زبان و ادبیات پارسی است و بسیاری از فرزانگان آن با زبان پارسی سخن می گویند.برای این نگارنده بدرستی معلوم نشدکه پکورا چگونه از هندوستان وارد استان های جنوبی خوزستان ، بندرعباس واستانمان بوشهر و دشتستان ومیانگاه(مرکز) آن برازجان شده اماگمان میرود که یا بخاطر رفت وآمدی که مردم مرزنشین این سه استان از راه دریا باکشور هندوستان داشته اند یا شاید در هنگام ورود سربازان مزدور هندی درجنگ جهانی اول به همراه انگلیسی ها این غذا رادر این دیار مرسوم کرده اند اما بهر جهت غذایی لذیذ خوشمزه و ارزان واسان پزیست وبخشی از خاطرات جوانان دیروز وپیرسالان امروز وهمانند دیگر غذاهای مردم دشتستان که اغلب ساده کم هزینه اما پرانرژی ومقوی بوده گرچه هر روز از اشپزخانه هایشان دود کباب بره برنمی خاست اما معجزه دستپخت هنرمندانه زنان کدبانویش که باتوجه به ذایقه اهالی وسازگاری با آب و هوای این سرزمین می پختند عطر وبوی غذاهاشان نه تنها فضای خانه های خود بلکه محله را پر می کرد وپکورا هم یکی ازاین غذاهای است که پیشینه نسبتا درازی دارد. اما بصورت پخت رسمی وفروش دربازار تا آنجا که بیاد دارم وپیر سالان نیز به همین باورند نخستین پکورا فروشی دربرازجان توسط شخصی بنام پردیس جایگاه غلامحسین فریدونی دربازار روز( دره خشمی) کنار خانه سرای زنده یادان عبدالحسین خان اکبری و باقر دهدشتی در غرب نانوایی اکبری که سپس به شعبه ای از بانک صادرات تبدیل شد دست بکاربود. که پس از مدتها بعلت عارضه ازناحیه چشم و نابینایی همسر گرامیش دران مغازه فعالیت داشت و پس از آنها نیز شادروان امرالله دهدشتی فرزند زنده یاد باقر قاسم دهدشتی آن پیشه را ادامه داد وبیشتر مشتریانش هم کسبه دو بازارسرپوشیده پلیتی شمالی و جنوبی ودره خشمی ودانش آموزان دبستان دانش بودند که در زنگهای استراحت برای خرید وخوردن پکورا به آنجا مراجعه می کردند اما دومین پکورا پزی پکورایی یا بقول بوشهری ها غم پرون آقای *یدالله اصلانی بود که مغازه کوچکی در خیابان پهلوی سابق الفتح کنونی پشت کوچه دبیرستان فرخی شهید بهشتی کنونی که مشتریانش بیشتر مسافران ودانش آموزان ودبیران دبیرستان فرخی (شهید بهشتی) بودند که پس از کوچ ایشان به شیراز زنده یاد *نعمت الله( بختیار) شهریاری* در همان محل به این پیشه مشغول شد و سومین پکورا فروشی پس از انقلاب هم متعلق به عمو رستم زنده بودی پیرمرد دشتستانی زاده ای از مهاجرین جنگ که در خیابان بیمارستان دکتر چمران قرار داشت وآگر مورد با مواردی نیز دران روزگاران وجود داشته که بنده بی اطلاع هستم دوستان رهنمودم فرمایندنکته جالب تکیه کلام یکی از این پکورا فروشی ها هم این بود که وقتی مشتری برای پکورا مراجعه میکرد میگفت می یری یا می خواری ( باخودت میبری یا همین جا درمغازه میخوری) واین جمله دران دوران آنقدر جا افتاده بود که اگر به مغازه ای دیگری مثلاً برای خرید پودر رخت شویی یا صابون و کبریت وحتی سم موش هم میرفتی مغازه دار بشوخی میگفت: می یری یا میخوری؟ اگر دران پکورا پزی مشتری میگفت میبرم تعداد پکورای در خواستی را لای نانی گذاشته ودریک پاکت کاغذی به مشتری تحویل میداد و اگر میگفت میخورم اینبار می گفت: دومن میخواریش گیابالا (که البته منظور بدی هم نداشت چون مغازه اش کوچک بود وجای کافی برای نشستن نداشت نیم طبقه ای دران مغازه ساخته بود که وقتی شلوغ میشد تعدادی از طریق راه پله ای فلزی به نیم طبقه بالا میرفتند و آنجا پکورا را بعنوان میان وعده وگاه نهار یاعصرانه صرف می کردند.در آن
روز گاران یک عدد گرده (نان تنوری) به قیمت سی شاهی (۱/۵ریال) وپکوراهم اگر اشتباه نکنم هر عدد یک یا دو ریال بود. اما خاطره ای که یکی از دوستان که مغازه فروش اجناس خارجی عطر و ادکلن ولوارم ارایشی داشت که بسیار شنیدنیست اینگونه بود. دوستم برایم تعریف کرد.
آنروز اول صبح تابستان که تازه مغازه را باز کرده ومشغول آب و جاروی جلو مغازه بودم متوجه شدم حاج ادریس یکی از مشتریانم که مردی بسیار چاق واهل یزد بود درحالبکه یک جعبه نوشابه بردوش گرفته و شیشه ای هم در دست و مشغول نوشیدن است، غرولند کنان وبا صدای بلند بد و بیراه گویان به طرف مغازه می آید وقتی نزدیک شد گفتم حاجی اوغور بخیر اول صبحی چرا دمقی وبه خودن بد و بی راه میگویی؟ گفت؛ دست بدلم نزن که دارم قالب تهی می کنم از بس نوشابه خوردم تادقایقی دیگر منفجر میشم گفتم حاج ادریس الان که اول صبح است و هنوز هواگرم نشده چرا اینقدر نوشابه نوشیده ای؟ گفت: نشکت شم به گویش یزدی قربونت برم برای گرمی هوا نیست صبح زود که از اتوبوس پیاده شدم خیر سرم به یک پاسبان گفتم سرکار کجا می تونم برم یک صبحانه ولمی بخوروم ؟ او هم یک مغازه نشانم داد و گفت: اونجا پکورایی است به آن مغازه برو وقتی به آن مغازه رفتم صاحب مغازه گفت: بالا می خوری یا دومن گفتم متوجه نشدم چه میگویی گفت تشریف می برید بالا؟ گفتم نشکت شم من بااین هیکلم نمی تونم ازاین رهاچینه( رهاچینه به گویش یزدیها راه پله ) فلزی بالا برم بعد پرسید چند تا پکورا میخوری ؟ گفتم مگه پرسی نیست؟ گفت نه دانه ای است من که تا امروز نه پکورا را دیده ونه خورده بودم فکر کردم مثل عدسی، اش، نیم رو واملت پرسی است . خیلی گرسنه بودم گفتم بیست عدد خدا بیامرزد پدرش را که متوجه شد ناشی هستم و هیچکس نمی تواند ۲۰ عدد پکورا را دریک وعده بخورد گفت: من فعلا برات ده تامی آورم تا شما این ده تارا بخوری ده تای دیگر را هم آماده میکنم من هم با ولع و اشتهایی که داشتم تمام ده پکورا را به همراه دوعدد نان ولیمو و نمک و فلفل فراوان نوش جان کردم خیلی هم خش بی اماپس از خوردن احساس تشنگی فراوانی کردم درحالیکه در همان مغازه چند لیوان آب نوشیده بودم اما وقتی بیرون آمدم دوباره احساس کردم که از تشنگی دارم قبض روح میشم از مغازه روبروی پکورایی یک جعبه نوشاب خریدم بااینکه تا اینجا که آمده ام نشکت شم اوقه ( قربونت برم این قدر) نوشابه خوردم ولی انگار نه انگار لحظه به لحظه تشنه تر می شوم و احساس میکنم تادقایق دیگر منفجر خواهم شد من به مزاح به او گفتم کسی که در این تابستان و گرما ده تا پکورا خورده باید بجای نوشابه چنته بخوره (چنتهcante یک محصول شیمیایی است که برای رفع گرفتگی لوله فاضل آب استفاده میشود).
حسین برازجانی بهمن ماه ۱۴۰۳
موضوعات مرتبط: درباره برازجان
برچسبها: پکورا , پکورا پزی , برازجان , حسین برازجانی
بتن سبک اولین بار در جهان بیش از۲۵۰۰سال پیش در زمان هخامنشیان در کاخ کوروش برازجان ساخته شده و مورد استفاده قرارگرفته بود. برای ساختن این نوع بتن محصول از پیش ساخته شده را با صمغ ترکیب می کردند و موادی مانند خون حیوانات وشاخ بز و گوسپند که از قبل سائیده شده بود را ترکیب نموده وباکف حاصله بتن سبک را تولید می کردند باکشف این اثر ملی باستانی که برای اولین بارازسوی آقای دکتر علی اکبر سرفراز پدر باستان شناسی ایران کشف شده می توان بدرستی اعلام داشت که مخترع سیمان درکشور ایران نیز برازجان بوده وبرای نخستین باردرهمان کاخ ازآن استفاده شده.
برگرفته از کتاب: از توژستان دیروز تا دشتستان امروز
نویسنده: حسین برازجانی
موضوعات مرتبط: درباره برازجان
برچسبها: برازجان , نحوه ساخت بتن , تاریخچه ساخت بتن
در حدود یکصد و شش سال پیش به سال۱۹۱۸/م برابر با۱۲۹۶ خورشیدی خط آهنی به طول ۶۰کیلومتر توسط انگلستان بین بوشهر وبرازجان احداث گردیده بود.این خط آهن گرچه جنبه نظامی داشت اماواردات کالا از بوشهربه برازجان و واژگونه (بالعکس) را آسان میکرد. در پایان جنگ نخست دولت انگلیس پیشنهاد فروش این خط راه آهن رابه شهرداری بوشهر نمود که سوگمندانه بودجه شهرداری این شهر تکافوی خرید آن را نمی کرد گویا تجار برازجانی هم درانزمان نتوانستند بیش از چهل هزارتومان جمع آوری کنندکه این مسیرتوسط سازندگان جمع آوری ومصالح آن به بصره که از سوی بعضی از پیرسالان خرمشهر هم گفته شده ترابرد (منتقل) شد.
برگرفته از کتاب: از توژستان دیروز تا دشتستان امروز
پدید آورنده - حسین برازجانی

موضوعات مرتبط: درباره برازجان
برچسبها: راه آهن بوشهر , راه آهن برازجان , حسین برازجانی
در سالهای پیش که نوجوانی حدود ۱۰ تا ۱۲ ساله بودم یک روز عصر که جلو مغازه بزازی داییم شادروان ابراهیم جهان بخش گذر میکردم گفت: حسین مگه امروز مدرسه نرفتی ؟ گفتم دایی جون مگه فراموش کردی عصر پنجشنبه است و مدارس تعطیله، نه مدرسه نرفت ام ودرخدمت دایی مهربانم هستم
گفت: پس بیا فرمونی برای داییت ببرگفتم دایی جان توبگو بی *بندوبندول* برو تو چه بی بن، تو بگو برو شی تریلی هجده چرخ کیه که فرمانبری نکنه ، بی درنگ گفت: حالا نمی خواد خودتو اینقدر لوس کنی، یه تک پا بروپیش حاج علی اقا میراب *(شادروان حاج علی اقا میراب یکی ازدوزندگان کاربلد نیکوخوی قدیمی و مردمداربود که در بازار پلیتی سرپوشیده شمالی به پیشه دوزندگی دست بکار بود. آن زنده یاد بنا به مهرورزی که نسبت به زندیاد شیخ حسنعلی راشد یکی از اندرزگویان که به مدت ۱۸ سال سخنرانی هایش در شب های آدینه و مناسبتهای دینی ونیایش واسپاری (تحویل) سال نو پیش ازانقلاب از رادیوایران پخش می شد چندسال پیش از آسمانی شدنش شهرت خود را به راشد تغییر داد بوده)*
بگوجهانبخش سلام رسونده گفته اگرکت وشلوارم را دوخته اید بدهید تا ببرم گفتم چشم پیش شادروان حاج علی اقا میراب رفتم وسلام کردم و گفتم عمو خدا قوت، بی زحمت اگه کت وشلوار اقای جهانبخش آمادشده بدهید تا برایش ببرم زنده یاد میراب پدرانه نگاهم کرد و گفت : به به پسر خوش زبون ، بابا اسمت چیه و چکاره آقای جهانبخش هستی؟ گفتم نامم حسین است و *دخترخواهرش هستم*
آقای میراب بالبخند ملیحی گفت: چرا دروغ میگویی گفتم به قران راست میگم نامم حسین است و *دخترخواهرجهانبخش هستم*
گفت : به قران قسم می خوری ودروغ هم می گویی .اینبار گفتم به خدا دروغ نمی گویم ، دوباره خندید و گفت: اگه صدبار هم قسم بخوری بازهم باورنمی کنم از اینکه متهم به دروغگویی شده بودم خیلی ناراحت و غمگین شدم و بغض گلویم را گرفته و نزدیک بود که بغضم بترکد وبه گریه بیفتم گفتم عمو من چکار کنم به کدام مقدسات قسم بخورم که شما باور کنید؟ وقتی بغضم را دید خندید و گفت: حسین آقا من شما راشناختم شماحسین اقا پسرحاج محمد برازجانی هستید شک ندارم که پسر حاجی دروغ نمی گوید می خواستم کمی سر بسرت بگذارم و یادت بماند که تفاوت گفتن دختر و پسر بودن را فراموش نکنی و میدانم که مادرت دختر حاج اسماعیل است وخواهر زاده آقای جهانبخش هم هستی اما اینکه گفتم دروغ می گویی به این خاطر است که شما *پسر خواهر آقای جهانبخش هستی* چرا می گویی *دختر خواهرش هستم؟* آینجا بود که متوجه اشتباه در گفتارم شدم وان شادروان هم بخاطر اینکه ناراحتی را ازدلم بیرون بیاورد هنگام تحویل دادن کت و شلوار یک کیسه نایلونی که پراز قرقره *(چرخک)* که نخ هایش مصرف شده و دران دوران *یکی از بازی پسربچه ها چرخک بازی بود و هرکس که چرخک بیشتری داشت نشان از جایگاه خاص وزبردستی آو در چرخک بازی بود* را بمن داد گفت: اینها را هم بتو میدهم که با بچه ها چرخک بازی کنی وازمن دلگیر نباشی این خاطره را بیاد ان مرد مهربانی نوشتم که *تیتکی titeki* کشیده باشم به دیارم برازجان ویادی کنم از دوزنده ای خوشنام ومردمدار و بسیار دوستداشتنی درسال های نچندان دور.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
تیتکیtiteki= یواشکی سرک کشیدن
بندband = طناب
بندول bandul =طنابی که به دلو بسته میشود
چرخک= قرقره نخ
پلیتیpeleyti = ورق آهنی سفید، گالوانیزه
حسین برازجانی بهمن ماه ۱۴۰۳
موضوعات مرتبط: فرهنگ لغت برازجان ، فرهنگ و هنر
برچسبها: حسین برازجانی , برازجان , شهر برازجان
بامحله ها(خشم) قدیم و جدید برازجان آشنا شویم
محله قلعه
محله خضر
محله غنی
محله بکرکی
محله چرخاب
محله جنت
محله احشام
محله کایدان (قایدها)
محله منبع
محله کوزه گران
محله کلیجا
محله تل جوهری
محله آهنگری
محله سادات
محله کوتی
محله چهابیها (چهاب داران)
محله کمالی
محله نجارها
محله سنگار
محله علی اباد
محله کمپانی
محله کمال آباد
محله سازمانی
محله بازپرسی
محله حسین آباد
محله اکبرآباد
محله علی بحرینی
محله گرمسیری
محله دره بردی
محله والفجر
محله دخانیات
محله دشتی ها (بهائیها)
محله باغچه(چهاب باغچه)
محله خسرویها
محله پاپریها
محله اهنگران
محله رزمندگان
محله آزادگان
محله ۲۸ هکتاری
محله۶۹ هکتاری
محله کارگران
محله فرهنگیان
محله فرهنگ شهر
محله پردیس
محله الفتح
محله شهیدبهشتی
محله شهید رجایی
محله بعثت
محله شهیداسدی
محله دانشگاه پیام نور
محله کارخانه آرد الزهرا
محله امیرآباد
محله باقرآباد
محله نجف آباد
و.......
کاری از استاد:
حسین برازجانی
موضوعات مرتبط: درباره برازجان
برچسبها: حسین برازجانی , برازجان , شهر برازجان
شادروان هدایت اله کمالی فرزند مرحوم کربلایی فتح الله در سال ۱۳۱۲شمسی در شهر برازجان چشم به جهان گشود. وی برادر ارشد شادروان استاد فرج الله کمالی است.
مرحوم کمالی تحصیلات خود را تا ششم ابتدایی انجام داد سپس به شغل آزاد روی آورد. وی از شاعران بزرگ دوبیتی سرای دشتستان است همچنین دارای صدای خوشی بود و خوشبختانه کاست های فایزخوانی ایشان موجود است.
وی درسال۱۳۹۲شمسی دارفانی را وداع گفت. نمونه ای از شعر ایشان:
اسیرم کرده چشمان سیاهت/قتیلم کرده آن تیر نگاهت
کمالی را مکن دلخون از این بیش/که می ترسم از این خیل سپاهت
دانلود فایزخوانی مرحوم هدایت اله کمالی
(جهت دانلود به روی لینک های زیر کلیک کنید)
لینک 1 غمونه
موضوعات مرتبط: شاعران و نویسندگان
برچسبها: هدایت اله کمالی , فایز خوانی , فایز برازجانی
برازجان
برازجان من ای جان! برترازجان است
صفای مردمش از نـور ایمــــــان است
هوایش گـرم از خون دلیــــــران است
دلـم از شوق او در بند و زنــدان است
زمیـنش سبز و حاصلخیز بـاران است
همه جاسبزیست و باغ و بستان است
بهارینـه هوایش در زمســــــــتان است
بهـار با صفـــایش چون گلسـتان است
کنــار هرگلــــی بلبـل غزلـــخوان است
صدای کبــک هایش در کُهســتان است
زمینش ممــلو از سنبل و ریحـان است
شمیمش در بهـاران مایـه ی جان است
سـرای کاروانـش کاخ سلطــــــان است
و عزم مردمش چون پتک و سندانست
چنین شهری که بهـرم بهترازجـان است
بـدان کـه شهر من، شهر برازجـان است
۹۸/۱۲/۱۲ شاعر: محمدشمسی پور
موضوعات مرتبط: اشعار و ابیات
برچسبها: برازجان , محمدشمسی پور , شعر برازجان
برازجانی های عازم به کربلا پس از رسیدن به بین الحرمین تصمیم به برگزاری سینه زنی سنتی می گیرند و کم کم سایر مردم هم در این عزاداری شرکت می کنند، نوحه خوان: حاج مهدی آخوندزاده
موضوعات مرتبط: فرهنگ و هنر ، فیلم ها
برچسبها: حاج مهدی آخوندزاده , برازجان , شهر برازجان , نوحه سنتی
شعر برازجان اثر اسماعیل شهرسبزی(نامی)

تو مهد پهلوانانی برازجان *** یقین شهر درخشانی برازجان
پروفسور کُخ هم از آلمان چنین گفت *** تااوکا، یا که، توکمانی، برازجان
بر آن دشتِ وسیع، بودی تو مرکز *** نگین در قلبِ استانی برازجان
کفاف گندم ایران تو بودی *** تو گویی، لطفِ بارانی، برازجان
فرازِ جُلگه یِ شرقِ خلیجی *** همان خورشید تابانی، برازجان
مناطق، سیزده، وصل تو بودند *** تو میدان دار و میدانی برازجان
وَ ((ساتراپی)) نشینِ قرن هایی *** که باقی از نیاکانی، برازجان
و نخلستان و زراعت، تابناک است *** فَرا، از حد و سامانی، برازجان
کنون، تاریحِ تو پیوسته، خوانیم *** به تو، داریم پیمانی، برازجان
بَسی بودَت، قنات و آب و چشمه *** نبودش هیچ پایانی برازجان
وَ هَم یاد تو را، ما میزبانیم *** تو هَم بَر جمله میهمانی برازجان
حود، ایلام جنوبِ روزگاری *** جنوب شرقِ اَرجانی، برازجان
نظَر، تا کی کند، مسئول آثار *** که جاواری زِ شاهانی برازجان
تویی، کوره قبادِ نسلِ ساسان *** وَ وَصلِ هَفت استانی، برازجان
تراشیده بسی سنگ فراوان *** به شرق کوهسارانی، برازجان
دو قبر پادشَه هم هست اینجا *** همین گوش و کنارانی، برازجان
به جنگِ انگلیس، شیران لَرده *** پلنگ آسای گیسکانی، برازجان
قلم، مستانه امشب می نگارد *** به وصفِ سَرفرازانی، برازجان
صد و بیست کاخ اینجا، در زمین است *** که خوابیده به پنهانی، برازجان
وَ هَم شهری عظیم، اینجاست در خاک *** تو میدانی، تو میدانی برازجان
دریغا، فاش گفتم، نکته هایی *** توجه کِی کُنَد آنی، برازجان
ولی نامی به اجمال این سخن گفت *** زِ گفتم، تا چه می خوانی، برازجان
موضوعات مرتبط: شاعران و نویسندگان ، اشعار و ابیات
برچسبها: برازجان , اسماعیل شهرسبزی , شعر برازجان
دانلود ویژه نامه نشریه اتحاد جنوب ویژه شناخت و پاسداشت پروفسور عبدالرسول خیراندیش

جهت دریافت این ویژه نامه بر روی گزینه زیر کلییک کنید
موضوعات مرتبط: کتاب ها ، دانلود
برچسبها: اتحاد جنوب , شهر برازجان , پروفسور عبدالرسول خیراندیش
اسامی آزادگان برازجان و مدت اسارت آنان
ناصر مهردادیان : ۳۱۵۳ روز
علیرضا خادم پور : ۳۱۵۰ روز
حسینعلی خسرو انجم : ۳۰۳۷ روز
عباس جهاندوست : ۲۹۷۱ روز
رمضان صداقت : ۲۹۶۳ روز
فرامرز کهزادی : ۱۸۷۹ روز
سیدعبدالرسول موسوی : ۱۳۳۸ روز
سعید دیلمی نژاد : ۱۱۶۰ روز
نامدار کبگ زن : ۱۱۰۸ روز
مجید حلاف : ۱۰۰۸
یداله شایسته خو : ۸۵۳ روز
عبدالحمید اسدی پاپری : ۸۱۲ روز
فرج اله بناوند : ۸۱۳ روز
منصور معماری برازجانی : ۷۹۳ روز
غلامرضا احمدی : ۷۹۳ روز
عبدالرحیم غانمی : ۷۹۳ روز
اسماعیل شهاب : ۷۹۲ روز
یوسف حیدری : ۷۹۲ روز
امید اله امینی : ۷۹۱ روز
نصرالله رئیسی : ۷۸۵ روز
رمضان قاسمی : ۷۸۵ روز
علیرضا قبادی : ۷۸۴ روز
رضا بارگاهی : ۷۸۴ روز
ابوالقاسم ادریسی : ۷۸۰ روز
حسن قنبری : ۷۸۳ روز
منصور شه دین برازجانی : ۷۸۳ روز
کرم اله بازیار : ۷۸۲ روز
احمد احمدی : ۷۸۲ روز
محمدحسین امیدی : ۷۸۲ روز
خداکرم بحرینی فرد : ۷۸۰ روز
عدنان غانمی : ۷۷۸ روز
مهدی تجدد : ۷۷۷ روز
امراله دورباش : ۷۷۷ روز
شهرام عسکری فرد : ۷۷۵ روز
غلامرضا زارعی : ۷۷۴ روز
اصغر رمضانی : ۷۷۳ روز
باقر حاجی زاده : ۷۷۳ روز
محمد فروزان کمالی : ۷۷۲ روز
یوسف کشاورز : ۷۷۲ روز
عسکر عباسی کازرونی : ۷۷۲ روز
آرمان اسحاقی : ۷۶۷ روز
محمد آبشیرینی : ۲۸۸ روز
قاسم ممو : .... روز
احمد مرادی : .... روز
موضوعات مرتبط: درباره برازجان
برچسبها: آزادگان برازجان , برازجان , شهدا
رادیو دی زاغو قسمت پنجم
(دی زاغو در گینس ثبت شد!)

جهت دانلود فایل صوتی بر روی گزینه دانلود کلیک کنید
موضوعات مرتبط: فرهنگ و هنر ، دانلود
برچسبها: دی زاغو برازجونی , دی زاغو برازجانی
جهت بزرگ نمایی نقشه، بر روی عکس زیر کلیک کنید
https://map.parsijoo.ir/demo/borazjan/#
موضوعات مرتبط: درباره برازجان ، عکس ، سایر
برچسبها: نقشه شهر برازجان , شهر برازجان , نقشه برازجان
رادیو دی زاغو قسمت چهارم
(ترور بانو دی زاغو در آمریکا!)

جهت دانلود فایل صوتی بر روی گزینه دانلود کلیک کنید
موضوعات مرتبط: فرهنگ و هنر ، دانلود
برچسبها: دی زاغو برازجونی , دی زاغو برازجانی
نیم خون یا دمباز: خارکی که نیمه یا قسمتی از آن رطب شده باشد.

موضوعات مرتبط: فرهنگ لغت برازجان ، عکس
برچسبها: نیم خون , دمباز , شهر برازجان
رادیو دی زاغو قسمت سوم
(حضور بانو دی زاغو در سالن کنسرت آمریکا)

جهت دانلود فایل صوتی بر روی گزینه دانلود کلیک کنید
موضوعات مرتبط: فرهنگ و هنر ، دانلود
برچسبها: دی زاغو برازجونی , دی زاغو برازجانی , شهر برازجان
تاره ی بو: شکوفه های نخل نر که از آنها در گرده افشانی و گرفتن عرق تارونه استفاده می شود.
موضوعات مرتبط: عکس
برچسبها: عرق تارونه , تاره , طاره , طارونه
افسوس که گشتم تبه از راه حماقت
امانه حماقت به حقیقت به صداقت
دیگرنه زمن مانده به جا تاب ونه طاقت
نه مانده دگر آبرو و عزم و لیاقت
اقبال که برگشت دگر چاره ندارد
میرزامحمدخان غضنفرالسلطنه برازجانی
موضوعات مرتبط: غضنفرالسلطنه برازجانی ، اشعار و ابیات
برچسبها: غضنفرالسلطنه برازجانی , شعر , شهر برازجان
پهک: خرمای بسیار ریز نضج ناگرفته پیش از آن که خمال شود.

موضوعات مرتبط: عکس
برچسبها: پهک , خارک , خرما , شهر برازجان
اشعار هشکله قسمت سوم ![]()

موضوعات مرتبط: فرهنگ و هنر ، اشعار و ابیات
برچسبها: شعر هشکله , شهر برازجان , هشکله دینو , هشکله باغی
پیج اینستاگرام دی زاغو برازجانی، پیجی گویشی و با محتوای طنز و فکاهی![]()
جهت حمایت فالو کنید لطفا![]()
(برای فالو کردن روی عکس یا آدرس زیر کلیک کنید باز می شود)
موضوعات مرتبط: سایر
برچسبها: اینستاگرام دی زاغو برازجانی , دی زاغو برازجانی , دی زاغو
رادیو دی زاغو قسمت دوم
(دی زاغو به آمریکا می رود)

جهت دانلود فایل صوتی بر روی گزینه دانلود کلیک کنید
موضوعات مرتبط: فرهنگ و هنر ، دانلود
برچسبها: دی زاغو برازجونی , دی زاغو برازجانی , شهر برازجان
اشعار هشکله قسمت دوم ![]()

موضوعات مرتبط: اشعار و ابیات
برچسبها: شعر هشکله , شهر برازجان , هشکله دینو , هشکله باغی
رادیو دی زاغو قسمت اول + مسابقه
(بازگشت دی زاغو)

جهت دانلود فایل صوتی بر روی گزینه دانلود کلیک کنید
موضوعات مرتبط: فرهنگ و هنر ، دانلود
برچسبها: دی زاغو برازجونی , دی زاغو برازجانی , شهر برازجان









